شهرام شکوهي: «کنسرت ارزان براي همه» يک جريان لذت بخش براي من است
تاریخ انتشار: ۱۷ مرداد ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۰۰۵۵۸۸۳
خبرگزاري آريا - موسيقي ما – اينجا «بام لند» رستوران «اپيزود»، جشن تولد چهل و سه سالگي شهرام شکوهي است. اغلب چهرههاي سرشناس دعوتند و رستوراني که در يک نماي بي نظير رو به درياچه چيتگر، هر رهگذري را براي چند دقيقه نشستن در اين رستوران و لذت بردن از فضاي بکر آن ترغيب ميکند.
انتخاب سوال «عشق در ميانسالي» بعنوان نخستين مبحث اين گفتگو شهرام شکوهي را شوکه ميکند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در ميان کيک ها و هديههاي رنگارنگ و موزيکي که يک لحظه قطع نميشد، اين گفتگو حاوي نکات زيادي ست که شهرام شکوهي با ريزبيني تمام درباره آنها حرف زده است.
* با توجه به اتفاقاتي که افتاده و مشکلات جسمي تو، خيليها منتظر دوران جديدي از تو براي حضور در موسيقي پاپ ايران هستند. از همه مهمتر احساس ميکنم که در تلاشي که به استايل قبلي خودت برگردي. استايلي که خودت را با آن معرفي کردي و موفق بودي و طرفدار پيدا کردي و فرازونشيبهاي مختلفي را گذراندي. درمورد دوران جديدي که همه چشمانتظار آن هستند چه توضيحي داري؟اگر يادت باشد ورود ما به موسيقي يک ساز مخالف بود. يعني در زماني که موج بنيامين و کساني که از آن سبک تقليد ميکردند گرفته بود، ما آمديم و يک کار متفاوت کرديم. نميگويم کار من ساختارشکنانه بود ولي قبل از آن چنين کاري نبود. کار ما هم گرفت. من مشکلي براي ادامه دادن سبک خودم ندارم ولي فضاي جديدي را در حال کار کرن هستم است که سعي ميکنم دوباره آن را در موسيقي ارائه دهم. يک فضاي کاملا جديد و چيزي که تا الان نبوده. فارغ از اين که کارم را دوست داشتهباشند يا نه، حداقل اين حسن را دارد که براي هرکسي که گذاشتهام، اين را گفتهاند که چقدر عجيب است و من اين را دوست دارم که اين سبک تاکنون شنيده نشده است. اميدوارم براي فکرهايي که داريم اتفاق خوبي بيفتد.
* چقدر دلت براي فضاهاي ابتدايي کارت تنگ شده؟ هميشه در تنهاييها و زماني که در حال توليد کاري هستي به اين فکر ميکني که چقدر دلت براي آن فضا تنگ شده است؟ شروع کار خوانندگي براي هرکسي جذابيتهايي دارد که چه بخواهي و نخواهي ديگر هيچ وقت تکرار نميشود. مثلا اولين استيج، اولين باري که موزيکت را در ماشين يک رهگذر ميشنوي، اولين باري که يک نفر در خيابان تو را ميشناسد و از صدايت ياد ميکند. براي همه اينها يک اولين بار وجود دارد ولي چيزي که در اين سالها مخصوصا در دو سال اخير که کمکار شده بودم برايم جالب بود لطفي بود که هنوز مردم به من داشتند. من کلا خيلي به قيافه شناخته شده نيستم و از وقتي عينکم را برداشتم کلا کسي من را به قيافه نميشناسد ولي هميشه به من لطف داشتند و بعضي وقتها احساس ميکردم بيشتر از مواقعي که پرکار بودم ابراز لطف دارند و براي من خيلي جالب بود و کارهايي که براي کنسرت ميکنيم بيشتر براي جبران اين لطفهاست. من هميشه گفتهام که بچههاي خواننده اکثرا از قشر مرفه بلند نشدهاند و الان که اوضاع اقتصادي آنگونهاي که بايد باشد نيست وظيفهي ما اين است که در کنار مردم باشيم. همين که حس ميکنم فراموش نشدم و بخشي از خاطرات مردم را با آهنگها و صدايم ساخته ام بهترين انگيزه براي برگشتم است و حالا که مشکلات جسميام کمتر شده است اگر ميخواهم برگردم هم به خوبي برگردم.
* شايد من در پستهايت اين احساس را داشتم که احساس اشباع شدن از جانب تو بوجود آمده. اين موضوع واقعا بود يا برداشت من اينگونه بود؟ببينيد شما يک آلبوم در سال 90 بيرون ميدهيد و از آخر سال 91 کنسرتهايتان را شروع ميکنيد. آن زمان مثل الان نبود. 60 سانس کنسرت تهران و 200-300 کنسرت در شهرستانها اجرا ميکني. تور آمريکا و اروپا و کانادا ميروي. بحث اشباع شدن نيست ولي خسته ميشوي. باورت نميشود ما از اروپا ميآمديم و از فرودگاه با اتوبوس به شمال ميرفتيم. از شمال با اتوبوس برميگشتيم و مستقيم ميآمديم و سوار هواپيما ميشديم. من هم جز خوانندههايي بودم که بيشتر کنسرت ميگذاشتم تا اينکه بخواهم اجراهاي ارگاني بروم و کنسرت انرژي زيادي ميبرد. ما هيچوقت کم نميگذاشتيم و حتي در کنسرتهاي شهرستانها کمتر از 16-17 آهنگ نميخوانديم. يک مقداري خسته شدم. چندوقت پيش با بچههاي گروه صحبت مي کرديم و باورت نميشود ما عکسهاي پنج سال پيشمان را نميشناختيم و بچهها پير شده بودند و واقعا فشار کارها معلوم بود. من نميگويم که ورزشکار حرفهاي بودم ولي بدن سالمي داشتم و وقتي موسيقي را شروع کردم و تا به اينجا رساندم الان قلب دوبار عمل شده، شانهي عمل شده و پاي مشکلدار دارم و چه بلاهايي که کورتونها به سرم آوردند. نه تنها من، حتي اميرحسين کاشانيان هم چندوقتي است که در خانه افتاده و حتي براي تولد من از تختش هم نميتوانست بلند شود. اين داستانها هميشه است. يک چيزهايي هم در حين کار براي تو سنگين است.
* در کارهاي جديد تو احساس ميشود آن حس و عشق کمي به دوران ميانسالي نزديک ميشود. اين احوالات دروني خودت است و خودت سعي کردي بيشتر فضاي شخصيات را بخواني يا تصميمگيرندهها و استراتژيستها براي تو را به اين سمت سوق دادهاند؟ خداروشکر هنوز روال کار و تيم ما همان قبليها نيستند و آنگونه نيست که کسي از بيرون بيايد و سليقهاش را به سيستم تحميل کند. اگر نتيجهگيري و جهتگيري هم هست جهتگيري همهي ما است و بله بالاخره سن ما هم بالا رفته و اين احتمال براي ما است و ما کمي به عشق ميانسالي نزديک شدهايم ولي من خودم را پير يا ميانسال احساس نميکنم. چون حس ميکنم قلبم هنوز عاشق است و تا وقتي اين احساس را داري نميتواني از نفرت بخواني. کمي خستگي هست ولي بيشتر از روزگار است تا اتفاقاتي که براي ما ميافتد.
* به اتفاقهاي اين روزهاي بازار موسيقي برگرديم. پست اينستاگرام تو در حمايت و توصيف اين روزهاي بازار موسيقي و هجمههايي که عليه موج جديد خوانندههاي پاپ مثل حميد هيراد، ماکانبند، آرش و مسيح ايجاد شده، خيلي تاثيرگذار بود. کمي درمورد اين موضوع صحبت کنيم. براي من جالب بود زماني که هيچوقت تو از سوي همصنفانت حمايت نشدي و هميشه عليه تو حرف زده ميشد ولي رويه شخصي تو جور ديگري بود. اين از کجا نشات ميگيرد؟ شايد دليلش همين باشد که گفتي. من هم زماني خيلي به حمايت نياز داشتم. ما هيچوقت ادعايي نداشتيم. اگر يادت باشد در مصاحبهاي با خودت درمورد استفاده از الحان سنتي در موسيقي گفتم. من نميگويم که بنيانگذار آن بودم ولي من شروعکنندهي تجاري آن بودم. اولين موجي که از نظر تجاري جوابگو بود و اتفاقهاي خوبي برايش افتاد، موجي بود که ما درست کرديم. بعد از ما هم گروههايي آمدند و از آن استفاده کردند و خيليها هم در استفاده از آن از من هم باهوشتر بودند و موفقيت هم دارند. اکنون هم اين موج ادامه دارد. مثلا حميد هيراد هم همين موج است و باعث افتخار من است. نميخواهم بگويم من به آنها خط دادهام. آنها بچههاي باهوشي بودند که از چيزي که شنيدند و ديدند بهترين استفاده را کردند و روش آنها هم با من فرق ميکند و شباهتي به من ندارد و خودشان ساختند. چيزي که من درمورد حميد گفتم اين بود که حتي حسن اردستاني هم در اين داستان مقصر نيست. حميد يک بچهي 23-24 ساله با يک دنيا استعداد و آرزو کنسرت اولش روي بزرگترين استيج تهران ميرود. من قبل از اولين کنسرت تهرانم يک اجراي پانزده هزار نفره در ايستگاه يک توچال داشتيم. بعد در شمال يک اجراي هشت هزار نفره داشتيم. بعد در پارک پليس تهرانپارس پانزده هزار نفر درمقابل ما نشستند و ما خوانديم. يکجورهايي ترس جمعيت براي من کمتر شد. اگر به ياد داشته باشيد بعد از اولين اجراي من در استيج تهران به بند گفتم ساکت شويد و بند را نگه داشتم. چون احساس ميکردم بند من هنوز استرس دارد. خودم را جلو انداختم و با مردم شروع به خواندن کردم. بچهها انرژي گرفتند و استرس اوليه رد شد. به ياد دارم که نظرسنجي ترانه ماه در آن سال بود و من کلا 4 يا 6 اجرا در ان سال داشتم ولي به عنوان بهترين اجراي زنده انتخاب شدم. دليلش فقط صحنه ديدن بود. وقتي روي استيج ميروي هزار عامل وجود دارد. صدا، بند و خيلي چيزهاي ديگر. يک صداي اشتباه از بندي که براي اولين بار براي اين همه آدم ميزند فقط کافيست بيس تو دوتا نوت فالش به گوش خواننده بدهد. يا کافيست يک از سازهايي که اصلي است صداي اشتباهي باشد و خواننده به غلط بيفتد. خيلي بايد تجربه استيج داشته باشي که به آن اشتباه غلبه کني و آن را درست کني. معمولا در اجراهاي اول برعکس اين اتفاق ميافتد.
* منظورت اين است که بي تجربگيها باعث حواشي اخير شده؟ من که تجربهي آن را داشتم ميدانم. هيراد را اجراي اول کوبيدند. همه ميگفتند فالش ميخواني، ريتم را مياندازي، يکي ديگر روي سيدي ميخواند و خيلي چيزهاي ديگر. اگر اعتمادبهنفس هيراد ده درصد بود شما آن را به زير صفر برديد. پس حالا ناراحت نشويد اگر او در جاهايي جرات نکند زنده بخواند. حميد هيراد و بقيه خوانندهها و حتي خود من. هيراد قرباني يک نسل و يک جريان است. براي چه همه ميگويند تو با تهيه کنندهات مشکل داري؟ براي اينکه يکجاهايي من دوست ندارم بخوانم ولي تهيهکننده اين را ميخواهد. بعضي اوقات ميگويم من آمادگي و توانايي اينکه به روي استيج بروم را ندارم ولي تهيهکننده از من اين را ميخواهد. البته او هم حق دارد و با من قرارداد بسته که سالي اين تعداد اجرا داشته باشم و اگر نگذارد بايد خسارت بدهد. متاسفانه در بحث تهيهکنندگي و اجرا اين مشکل را داريم. فکر ميکنيم چاه نفتي است که همسايهمان هم به آن راه دارد و اگر زود همه آن را خالي نکنيم ممکن است همسايه در آن دست ببرد و مقداري از آن را بردارد. همين ميشود که زود خوانندههايمان راتمام ميکنيم و آنها را ميسوزانيم. آهنگهاي اشتباه ميخوانند، آهنگهايي که نبايد بخوانند را ميخوانند و مشکلات ديگر هم پيش ميآيد.
* موضوعي هست که من هنوز هم نتوانستم با آن کنار بيايم. اين خشمي که در موسيقي و حتي بين بزرگترهاي جامعهي موسيقي درمورد اين نسل جديد است از کجا نشات ميگيرد؟ همه دوست دارند آنها رابکوبند و همه به دنبال زدن آنها هستند. اين حسادت و تنگ نظري از کجا ميآيد؟ هيچکس به دنبال درست کردن آن نيست. من يک اعتقادي دارم. نيمي از اين مشکلي که به وجود آمده به خاطر تيم فکري خواننده است. اگر من بودم قضاوت را کنار ميگذاشتم. به نظرم اشتباه تيم حميد اين بود که آن فيلم از پشت استيج را رو کرد و خودشان را در دعوا قرار دادند. بايد ميگفتند پليبک کردهايم و الان چه کسي است که پليبک نميکند؟ ميگفتيد بله من پليبک رفتم و در اجراي بعدي همين آهنگ را بدون موزيک بخوان. مهم اين است که صداي تو را بشنوند و ببينند صدا داري. فقط براي اينکه در جايي بيشتر به شما حال بدهم و موزيک پر و پيمانتر باشد اين کار را کردم. * درمورد اين تنگ نظري صحبت کنيم. هميشه حمايتيها خيلي کمتر از کساني بودند که سعي به تخريب طرف مقابل داشتند. هميشه ميگويند اول نديدهات ميگيرند. بعد مسخرهات ميکنند. بعد با تو ميجنگند و بعد مجبورند تو را بزنند. اين اتفاق براي همه ما افتاده است. اول ما را نديده گرفتند و بعد ما را مسخره کردند. بعد شروع به جگيدن کردند و در نهايت اگر انقدر استوار و صاحبقدم باشي مجبورند تو را بزنند.
* موج جديد موسيقي پاپ در ايران به سمت هرچه بيشتر الکترونيک شدن پيش رفته و انگ ابتذال در کلام، به صورت جدي در موردشان استفاده ميشود. خيليها معتقدند موسيقي پاپ ايران در اين روزها به شدت از لحاظ کلامي دچار افت و به عبارتي ابتذال کلام شده است. قضاوت تو درباره اين ادعا چيست؟يک مثال مي زنم. من هميشه ميگفتم دوست دارم خوانندهاي باشم که سي سال بعد دخترم يا نوهام نگويد واقعا بابابزرگ تو اينها را خواندي؟ کاري که از تيم توليد شما بيرون ميآيد در نهايت بايد چيزي داشته باشد و وزنهي وزيني به نام هنري بودن داشته باشد. اين هنري بودن از کلام شروع ميشود و موسيقي و خواندن و ميکس و مستر و همه اينها را در بر ميگيرد. ابداع خوب است. چيزي که شما دربارهي ابتذال کلام ميگويي بعضي مواقع جالب است ولي در بعضي مواقع من احساس ميکنم وارد محاورههاي روزانه ميشوي تا دختر و پسرهاي کم سنوسال که با اين زبان باهم صحبت ميکنند را به خودت جلب کني. اين موسيقي فقط براي دخترهاي 15-16 ساله نخواهد ماند و اينها بزرگ ميشوند و يک روز به اين چيزهايي که گوش ميکردند ميخندند. من ترجيح مي دهم موسيقي را براي 25 سالهها بخوانم و کلامي به کار ببرم که آنها را جذب کند و اگر اين وسط 15 ساله هم جذب اين کلام شد که من بردهام. چون يک شخص 25-35 ساله به اندازهي زيادي تفکرش عوض نميشود که بگويد اين چه کلامي بود که من گوش ميکردم. من و شما هنوز هم وقتي موسيقيهايي که چندسال گذشته گوش ميداديم را باز هم بشنويم لذت ميبريم. همان موقعها هم ابتذال بوده و کاري به آن نداريم. البته فکر مي کنم ابتذال آن موقع خيلي شرف داشت. الان احساس ميکنم بعضي اوقات هرچه کاري پيشپا افتاده و شعر دمدستيتر باشد قشنگتر است. بعضي وقتها که من براي کارهايم شعر مي گويم احساس ميکنم بچههاي تيم من همچنين حالتي بهشان دست داده و ميگويند مي خواهي يک مقدار خودمانيتر کني؟ مثلا من خودم را کشتهام که از آن حالت نيمهکلاسيک خارج کردهام و واقعا از اين بيشتر به من نميآيد که بخوانم.
* سوال آخرم درمورد آينده. دور جديد فعاليتهاي تو خيلي رصد ميشود و کمي حساسيتزا شده است. با توجه به شرايط جسميات خيليها صبر کرده اند که ببينند قرار است چه اتفاقي بيفتد و مرحله حساسي از دوران کاري تو است. چه برنامهريزيها و استراتژيهايي براي اين روزهايت چيدهاي؟ کنسرت 25 مرداد هم که با يک شعار جديد قرار است برگزار شود. کنسرت ارزان براي همه...تا حالا موسيقي بيشتر در خدمت من بوده است و موسيقي به من و زندگي و درآمد من کمک کرده و اکنون جايي است که من ميخواهم دين خود را به موسيقي ادا کنم. يعني دلم مي خواهد يک کاري براي موسيقي انجام بدهم. اگر ميبينيد که صحبت کنسرت ارزان براي همه ميکنم به دليل اين نيست که از ترس نفروختن بليت باشد و واقعا اينگونه نيست. اين چالش يک جريان لذت بخش براي من است. چون در اجرايي که به خاطر حالم لغو شد کاملا دو سانس سولدآت شده بود. اگر من خيلي اهل پول بودم باور کن خيلي مواقع بچهها به من مي گفتند فشار به خودت نياور و ما بالاي کار را درست ميکنيم و من ميگفتم تا الان در زندگيام اين کار را نکردم و وقتي حالم خوب نيست روي استيج نميروم. اجراي کنسرت قبلي براي من خيلي غمانگيز بود. من خيلي آدم لجبازي هستم. روزي که دکتر به من گفت حق نداري و بايد يک ماه استراحت مطلق کني که البته من استراحت مطلق نکردم. يک روز کاري داشتم که بايد ميرفتم و انجام مي دادم. ساعت سه بعدازظهر از ماشين پياده شدم و گرماي هوا 34-35 درجه بود. واقعا زانوهاي من شل شد. آنجا بود که به خودم گفتم تو چگونه مي خواستي به روي استيج بروي؟ اينجا اگر 35 درجه است روي استيج 40-45 درجه گرماست. نورها و خواندن و انرژي که بايد بگذاري واقعا گرماي زيادي دارد و فکر ميکنم اگر به روي استيج ميرفتم براي اولين بار در ايران يک خواننده روي استيج ولو مي شد و بايد او را از روي استيج مي بردند. شايد قسمت اين بود که کار به اينجا برسد و ما به وزارت کشور برويم و اين کار را بکنيم.
منبع: خبرگزاری آریا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۰۰۵۵۸۸۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
شهرام عظیمی خبر داد: بدنبال سهم بیشتر تولیدات داخلی با استفاده از توان بالای هموطنان در مناطق روستایی و عشایری هستیم
سرپرست دفتر توسعه ورزش روستایی و عشایری وزارت ورزش گفت: با عنایت به مصرف بیش از شش هزار نوع کالای ورزشی در کشور که بالای ۵۰ درصد آن از طریق واردات تامین میشود و گردش بالای مالی در این حوزه، بدنبال سهم بیشتر تولیدات داخلی با استفاده از توان بالای هموطنان در مناطق روستایی و عشایری هستیم.
به گزارش گروه ورزشی خبرگزاری دانشجو، شهرام عظیمی با اشاره به این موضوع که دفتر توسعه ورزش روستایی و عشایری با تمام توان در جهت تحقق منویات رهبر انقلاب و شعار سال برنامهریزی خواهد کرد اظهار داشت: درحال جمعآوری اطلاعات به منظور مشارکت حداکثری روستاییان در رونق تولید تجهیزات و لوازم ورزشی براساس آمایش سرزمین هستیم و همچنین بدنبـال شناسایی ظرفیت روستائیان و عشایـر سراسرکشور در این حوزهایم.
وی افزود: با عنایت به مصرف بیش از شش هزار نوع کالای ورزشی در کشور که بالای ۵۰ درصد آن از طریق واردات تامین میشود و گردش بالای مالی در این حوزه، بدنبال سهم بیشتر تولیدات داخلی با استفاده از توان بالای هموطنان در مناطق روستایی و عشایری هستیم. براین اساس درآمد و اقتصاد روستا با تولید لوازم ورزشی پایدار و چند هدف دیگر نیز تامین خواهد شد.
وی خاطرنشان کرد: مشارکت هموطنان ساکن روستا میتواند به رونق تولید لوازم ورزشی کمک کرده چرا که هزینه تمام شده آن پایینتر است.
در نظر داریم همزمان، با برگزاری جشنوارههای بومی، محلی در سراسر کشور، بازارچههای محلی جهت عرضه تولیدات ورزشی روستائیان احداث شود.
سرپرست دفتر توسعه ورزش روستایی و عشایری وزارت ورزش و جوانان اظهار داشت: قطعاً برگزاری بیش از هزار جشنواره در کشور فرصتی مغتنم برای عرضه لوازم و تجهیزات ورزشی تولید شده توسط ساکنین روستاها خواهد بود. درحال حاضر ۱۵۰ هزار نفر در زمینه تولیدات ورزشی مشغول به کار هستند که با فراهم کردن زمینه ورود روستانشینان و عشایر این آمار توسعه خواهد یافت.
انتهای پیام/
وزارت ورزش و جوانان