ماجرای ۱۸ عمل جراحی روی صورت شهرام شکوهی
تاریخ انتشار: ۵ مرداد ۱۳۹۷ | کد خبر: ۱۹۸۷۸۴۴۱
به گزارش پارس نیوز،
شهرام شکوهی از جمله خوانندگانی است که صدا و سبک ویژهای در خواندن دارد. شیوهی مطرح شدن او در موسیقی ایران کمی با دیگران متفاوت بوده است و همین مسئله البته برایش گاهی دردسرساز هم شده است. شکوهی در سالهای ابتدایی فعالیتش توانست با تجربه فضاهای مشترک میان موسیقی ایران و موسیقی فلامنکو، امضای ویژهای برای آثارش به ثبت برساند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
به هر روی شهرام شکوهی در حال حاضر سلامت کامل دارد و خودش را برای کنسرت مردادماه آماده میکند. این خواننده در روزهای گرمِ تیر 1397 مهمان ما در خبرگزاری تسنیم بود. بخش نخست گفتوگوی ما با شهرام شکوهی که حال و هوایی فوتبالی داشت را در روزهای گذشته خواندید و اکنون بخش پایانی این گفتوگو را در ادامه میخوانید:
در طول دوران فعالیتتان هم ارکسترهایتان و هم تهیهکنندگانتان را زیاد تغییر دادهاید. علت این کار چه بود.
همکاری با ارکستر اولم نزدیک به چهار سال طول کشید. حتی تورهای اروپا و امریکا و کانادا را با همان ارکستر برگزار کردیم. بعد از مدتی نیاز به تغییر احساس میکنی.
با تمام تهیه کنندگانی که تا کنون کار کردهام، ارتباط خوبی دارم و با خوبی از آنها جدا شدهام. من اگر احساس کنم کارم با تهیه کنندهام لطمه میخورد، دوستی را حفظ میکنم اما کار را قطع میکنم.
مجید طوسی که از همان اول با هم شروع کردیم الان هم ارتباط خوبی داریم. آقایان جلیلپور و خانزاده و مجید محسنی که سابقه همکاری با هم را داریم، هماکنون هم دوستیمان پابرجاست.
آلبوم جدیدی دارید برای انتشار.
دیگر دوران آلبوم گذشته است. در حال حاضر آلبوم هیچ توجیحی ندارد.
توجیح اقتصادی منظورتان است.
اصلا فارغ از بحث اقتصادیاش؛ مسئله این است که آلبوم به دلیل تجمع چند قطعه در کنار هم منتشر میشود. اما واقعیت این است که برخی از قطعهها اگر به صورت مجزا منتشر شوند، بیشتر و بهتر شنیده میشوند. همین قطعهها در مجموعهی آلبوم کمتر شنیده میشوند.
یعنی شما دیگر آلبوم منتشر نمیکنید.
من چند قطعه را به صورت مجزا منتشر میکنم و بعد تمام این قطعهها را به صورت آلبوم و برای کسانی که میخواهند مجموعهای از قطعهها را داشته باشند، منتشر میکنم. البته این کار را در تیراژ محدود، مثلا 20 هزار نسخه منتشر میکنیم.
از آخرین قطعههایی که منتشر کردهاید و تازهترین قطعهای که در دست انتشار دارید، برایمان بگویید.
قبل از نوروز امسال قطعهای شاد منتشر کردیم. بعد از نوروز قطعه «سختشنکن» و در روزهای میانی تیرماه هم قطعهای با نام «آخرین نگاه» را منتشر کردیم. تا قبل از کنسرت هم یک یا دو قطعه دیگر منتشر میکنیم.
در یکی از نشستهای خبری که برای انتشار یکی از آلبومهایتان داشتید، گفتید که موسیقی ایرانی هم کار کردهاید. این کار کردنِ موسیقی ایرانی در چه حدی بوده است. مثلا ردیفهای موسیقی ایرانی را آموختهاید؟
ردیف عبداله دوامی را نزد حاتم عسگری کار کردهام.
چه شد که سراغ موسیقی ایرانی رفتید و چه شد که از آن فضا فاصله گرفتید و به سمت موسیقی پاپ آمدید.
مقاومتی در موسیقی سنتی برای تغییر هست. این مقاومت بخشی از آن به این برمیگردد که نامش «سنتی» است. البته به نظرم میتوان این قالب را شکست. در حال حاضر در موسیقی ایرانی همایون(شجریان) حرکات خوبی را انجام میدهد که قالبهای موجود را بشکند.
من قالبی را نشکستم. از یک سری تحریرهای ابداعی خودم استفاده کردم، تحریرهایی که شاید از نظر اصول موسیقی ایرانی اصلا قابل پذیرش نباشند. ولی این تحریرها در گوش مخاطب از نظر شنیداری، حالتی از تحریر را ایجاد میکند.
برای من جالب بود که این کارها را مخاطبان مختلف شنیدند. به هر روی این تحریرها و موسیقی سنتی، بخشی از هویت ماست و باید آن را نگهداریم. متاسفانه تغییر ما از سنت به سمت مدرنیته به خوبی شکل نمیگیرد.
موسیقی سنتی ما مقاومت شدیدی در مقابل تغییر دارد. من وقتی میخواستم به طور جدی کارِ موسیقی انجام دهم به سمت فضاهایی رفتم که اشتراکات میان موسیقی ایرانی و موسیقی اسپانیایی بود. رسیدن به این اشتراکات نه با تحقیقِ چندین ساله که با آزمون و خطای اتفاقی رخ داد. ادعا هم ندارم که حرکتم فکر شده و حاصل تحقیقی چندین ساله بود. در واقع کشف و شهودی بود. ما فضاهایی را امتحان کردیم و دیدم که خیلی با هم چفت هستند.
من با موسیقی ایرانی آشنایی داشتم و امیرحسین کاشانی هم بر موسیقی فلامنکو مسلط بود. آنچه من میخواندم با جستجوی امیرحسین به فضاهای مشابهاش در موسیقی فلامنکو وصل میشد. در فضای امروز موسیقی میبینیم که برخیها، فضاهای متفاوتی را کنار هم میگذارند که هیچ سنخیتی با هم ندارند و همان را به عنوان موسیقی تلفیقی به مخاطب تحویل میدهند. مخاطب هم مجبور به تحسین و بهبه گفتن میشود؛ چون اگر این کار را نکند متهم به درک نکردنِ آن موسیقی میشود.
مهمترین دلیل موفقیت کارهای ابتدایی من این بود که مردم ایران هم موسیقی ایرانی را دوست دارند و هم با گیتار و موسیقی اسپانیش اُنس خوبی دارند. یکی از موفقترین گروههای موسیقی جهانی در میان مردم ایران، جیپسی کینگ است که موسیقی اسپانیش اجرا میکنند.
حتی بدل جیپسی کینگ هم که به ایران میآید، با استقبال مخاطبان همراه میشود.
همان نوازندگانِ این گروههای بدلی هم از کودکی مشغول گیتار نواختن بودهاند. اگر ما هم گروهی داشتیم که مجموعهای از تارنوازان بزرگ ایرانی بودند و به اندازهی جیپسی کینگ در دنیا معروف میشد، نوازندگانِ درجه دوی ما هم اگر با عنوان همان تارنوازان به کشورهای دیگر میرفتند، باز هم جواب میگرفتند.
خیلی از گیتارنوازان خوبِ فلامینکوی ایران، پنجهی همین نوازندگانِ گروهِ بدلیِ جیپسیکینگ را ندارند.
در تحریرهای شما هم ردپایی از تحریرهای موسیقی ایرانی دیده میشود.
این تحریرها چیزی مابین موسیقی پاپ و موسیقی ایرانی است.
در ادامه فعالیتتان باز هم سراغ فضاهای اشتراکی بین موسیقی ایرانی و موسیقی فلامینکو میروید.
خواندن در این فضا آفتهایی هم برای من داشت. وقتی آلبوم اولم با موفقیت روبهرو شد، در انتشار آلبوم دومم، خیلیها گفتند که به سمت تکرار رفته است. در حالی که من تنها دو آلبوم منتشر کرده بودم.
ما یک مشکل اساسی داریم. برخی از خوانندگان ما وقتی آلبومشان را میشنوی احساس میکنی که چند خواننده آن را خواندهاند؛ چون صدایشان در جاهای مختلف و در قطعههای مختلف متفاوت میشود.
استفاده از کلام در کارهای شما سطح مفهومی بالایی دارد و مفاهیم جدی در کلامِ آثار شما شنیده میشود. به خصوص در آثار ابتدایی شما. این کلامها را چگونه انتخاب میکنید.
بیشتر این ترانهها را خودم میگفتم. البته اشعاری که از دوستان شاعر انتخاب میکردم هم کیفیت بالایی داشتند. معتقدم که ترانه را نباید برای این بگویید که من فلانی را دوست دارم و او هم من را دوست دارد. این میشود عاشقانههای سطحی. کلام باید به گونهای باشد که هر مخاطبی بتواند برداشت خودش را داشته باشد. آهنگ عاشقانهای که برای سریال آقا لطیفی خواندم، کلامش به گونهای بود که میتواند برای شهدای کربلا استفاده شود، برای جانبازان جنگ تحمیلی مناسب باشد و البته برای عشقهای زمینی هم مناسب باشد. البته من آن اثر را به این نیت خواندم که برای عاشورا استفاده شود. خیلی هم خدا من را دوست داشت و در یک سریال محرمی هم استفاده شد تا نذر من ادا شود.
در فضای ادبیات کلاسیک خیلی ورود نکردهاید.
برای برخی مسائل باید حرمت قائل شد. اینکه من بیایم و اشعار مولانا را بخوانم، صرفا با خواندن این اشعار صوفی نمیشوم. ولی خیلیها دوست دارند که اینگونه القا کنند که من مولانا میخوانم، پس الان وجهای از صوفیگری را دارم.
من دوست ندارم آهنگ مناسبتی بخوانم. من درباره ایران هم تا کنون اثری نخواندهام. من برای مادرم یک آهنگ خواندهام اما تا کنون هم منتشرش نکردهام. دوست ندارم با احساسات و اعتقادات مردم برای بالا رفتن خودم استفاده کنم. قلقلک دادن احساسات مخاطب براساس اعتقاداتش را دوست ندارم.
برای شعر حافظ و سعدی احترام بسیاری قائلم. اگر روزی شعری از این بزرگان بخوانم، باید به درجهای از قدرت در ملودی، خواندن و تنظیم برسم که حرمت آن شعر حفظ شود. شما نمیتوانید تابلویی از آثار فرشچیان یا کمالالملک را در قابی ساده جا دهید. تابلوی این بزرگان باید با تصویر اثر همگون و همخوان باشد.
به نظرم اگر شما انتخاب درستی از اشعار ادبیات کلاسیک داشته باشید و ملودی و تنظیم خوبی هم روی شعر انجام شود، با توجه به جنس صدای شما و فضای موسیقیهایتان، میتوانید اثری قابل توجه ارائه کنید و بیشک تجربه خوبی خواهد بود.
آهنگی دارم که بر روی شعری از حافظ ساخته شده است؛ «مسلمانان مرا وقتی دلی بود / که با وی گفتمی گر مشکلی بود»، ولی این اثر را هنوز منتشر نکردهام. اگر روزی به این نتیجه رسیدم که قابِ این اثر مناسب آن است، منتشرش میکنم.
شما خوانندهای هستید که بدون حمایتهای مالیِ تهیهکنندگان و یا برنامهای از پیش تعیین شده، در دنیای موسیقی مطرح شدهاید. برای خوانندگانی که میخواهند وارد این عرصه شوند اما حامی جدی ندارند، چه راهی را پیشنهاد میکنید.
شهرام شکوهی شماره 2، هر چقدر هم کار خوب منتشر کند، در نهایت به نفعِ منِ شهرام شکوهی کار میکند. اگر هم روزی من افت کنم، تقلید کننده از من هم پایین میآید. پس اولین پیشنهاد این است که تقلید نکنند. حتما در کنار خواندن ساز هم بنوازند. از همه مهمتر سعی کنند در کارشان مولف باشند. این که خواننده چشمش به دستِ آهنگساز و تنظیم کننده باشد تا اثری به او بدهند، خیلی منجر به پیشرفت نمیشود. چون آثار خوب به خوانندگانی داده میشود که توان مالی بیشتری دارند و آنها همیشه اولین گزینهها برای خواندن آثار خوب هستند.
خوانندگان جوان باید خودشان کار کنند و خودشان به دنبال ساختن اثر باشند؛ حتی اثار دست و پا شکسته. من با اولین آکوردهایی که روی گیتار یاد گرفتم آهنگ ساختم.
به وجود مافیا در موسیقی اعتقاد دارید؟ برخی معتقدند که در حوزه خوانندگی مافیایی هست که نمیگذارند هر کسی وارد این عرصه شود.
اگر درباره بازیگری میگفتید بیشتر قبول میکردم. ممکن است شما با پول بتوانید نقشی را در یک فیلم بخرید. اما با پول نمیتوانید سالن را پر کنید. با پول نمیتوانید صدایتان را وارد ضبط ماشینها کنید.
گوش ما انسانها بر خلاف چشممان سختتر فریب میخورد. شما نمیتوانید خودتان را مجبور به شنیدن صدای کسی کنید که از صدایش خوشتان نمیآید.
به هر حال در فضای امروز جامعه ما خوانندگان خوش صدای بسیاری هستند که استعدادشان تلف میشود.
این مسئله در همه جای جهان هست. به هر حال بر کسی پوشیده نیست که خوانندگانِ خوش استعدادی هستند که به جایی نمیرسند و استعدادشان تلف میشود.
همه جای دنیا همین است. معتقدم که آدمها نون دلشان را میخورند. اگر دل صافی داشته باشی همیشه یه جوری بالا میروی.
این خیلی تکیه بر تقدیر است.
من قبل از اینکه کنسرتهایم را شروع کنم به کنسرت مازیار فلاحی رفته بودم. آنجا برادر مازیار(خشایار) از من پرسید که مدیربرنامهات کیست؟ گفتم چطور؟ گفت برای ما جالب است بدانیم که این همه اتفاق که درباره تو رخ داده چگونه چیدمان شده است. گفتم حتی یک اتفاق را هم ما برنامهریزی نکردهایم. اینکه من به آن مسابقه تلویزیونی بروم و بعد بیایم و نخستین آلبومم را با آن چیدمان منتشر کنم؛ جملگی تقدیر بود.
اگر من در آن مسابقه تلویزیونی نفر اول میشدم، شاید الان در آلمان مشغول ظرف شستن بودم.
با این حال ما همچنان در زمینه استعدادیابی مشکلات بسیاری داریم. در این زمینه ارگانهای دولتی تقریبا در خوابِ فراموشی هستند و به هیچ وجه کارهای اساسی و زیرساختی در برنامههایشان نیست.
در عین حال تهیه کنندگان حوزه موسیقی هم، اغلب سراغِ پرورش و کشف استعدادها نمیروند.
معمولا تهیه کنندگان حوزه موسیقی در ایران، سراغ میوهها رسیده میروند.
معمولا تهیه کنندگان ما خودشان به دنبال کشف استعدادها و سرمایهگذاری روی آنها نیستند.
البته در حال حاضر یک یا دو تهیه کننده داریم که این کار را میکنند. یعنی زحمت رسیده شدنِ میوهی کال را خودشان میکشند. ولی آنها هم سهم کشاورز را نمیدهند.
البته به این نکته هم باید توجه داشت که اگر تهیه کننده روی خواننده سرمایه گذاری نمیکرد و او را به اوج نمیرساند، شاید کل سهامش 500 تومن هم نمیشد، اما الان همان خواننده 20 درصد از 10 میلیارد را هم بگیرد، دو میلیارد گرفته است.
من هم حاضرم به جای کل سهام ایرانخودرو، یک درصد از سهام بنز را به من بدهند.
دورنمای یک دههی آینده شما در کار خوانندگی چیست. دوست دارید چه مسیری را طی کنید.
برای یک هنرمند هیچ چیزی ارزشمندتر از ماندگاری نیست. این که الان جایی میروم و میشنوم اسمم را میآورند، برایم ارزشمند است. جالب است که من را به قیافه نمیشناسند.
چرا، چهره شما را نمیشناسند.
عینکم را برداشتم تا راحت باشم، بعد از آن کسی در خیابان من را نمیشناسد.
شنیدهام که 18 عمل جراحی روی صورتتان انجام دادهاید. این مسئله حقیقت دارد؟
صورت من الان مقابل شماست؛ بیایید و ببینید. من فقط عینکم را برداشتم و البته پولیپ بینیام را هم عمل کردم.
به هر روی ماندگاری برای هنرمند ارزشمندترین چیز است. اینکه سالها بعد شما را کسی ببیند و بگوید که با فلان آهنگ شما خاطره دارم یا با فلان آهنگ شما عاشق شدم و ازدواج کردم.
الان برخی از خوانندگان که روزگاری دوران اوجی داشتهاند، کنسرتهایشان دیگر بلیت نمیفروشد و استقبال چندانی از کنسرتهایشان نمیشود.
این نکته همهاش به توان و برندِ خوانندگان ربط ندارد. پنج سال پیش مخاطبان کنسرتبروی تهران 300 هزار نفر بودند اما الان این عدد به 50 هزار نفر و حتی کمتر هم رسیده است.
مشکلات اقتصادی در جامعه بسیار زیاد است. وقتی هم مشکلات اقتصادی زیاد میشود، نخستین چیزی که از سبد خرید خانواده حذف میشود کالاهای فرهنگی است.
بخشی از ماجرا به مشکلات اقتصادی برمیگردد. بخش دیگری از ماجرا کمفروغ شدنِ برخی از خوانندگان است.
من 60 سانس کنسرت در تهران داشتهام و بیشتر از 200 کنسرت در شهرستانها. تقریبا اکثر مخاطبان جدی موسیقی، دو یا سه بار به کنسرت من آمدهاند. الان که آرش و مسیح یا بهنام بانی وارد بازار موسیقی شدهاند، ترجیح آن مخاطب این است که کنسرت این خوانندگان جدید را برود. یعنی بین کنسرت من و کنسرت این خوانندگان جدید، خوانندگان جدید را انتخاب میکند؛ مگر اینکه من چیز جدیدی برایش خلق کنم.
من با ادامه روندی که در گذشته داشتهام نمیتوانم مخاطب را جذب کنم. در واقع مخاطب یک دور بین کنسرتهای مختلف میچرخد و در نهایت با کیفیتترین را انتخاب میکند.
یکی از مشکلات کنسرتهای ما در گذشته این بود که حتی ترتیب قطعهها را هم عوض نمیکردیم. اما برای کنسرت پیشرو(25 مرداد 1397) برنامهریزی خاصی کردهایم تا این اجرا هیچ شباهتی با دیگر کنسرتهایم نداشته باشد. این بار میخوام با مردم زندگی کنم.
منبع: پارس نیوز
کلیدواژه: موسیقی ایران بازی سلامت کانادا نوروز موسیقی پاپ موسیقی سنتی مردم ایران کربلا جنگ تحمیلی عاشورا ادبیات شعر پول جامعه جهان آلمان مشکلات سرمایه گذاری سهام عمل جراحی ازدواج مشکلات اقتصادی خانواده ایران بازی پرتغال عمل جراحی مشکلات پارس پارس نیوز
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.parsnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «پارس نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۹۸۷۸۴۴۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
مظلومتر از تئاتر، موسیقی اصیل ایرانی است/تخصیص یارانه دولتی برای سفره فرهنگی مردم
به گزارش خبرنگار فرهنگ و جامعه خبرگزاری علم و فناوری آنا، کنسرت «اشعار نو از نغمههای کهن» در نوزدهمین شب موسیقی فرهنگسرای ارسباران در شبهای پنج شنبه و جمعه، ۶ و ۷ اردیبهشت ماه ۱۴۰۳ برگزار شد. در این کنسرت که به سرپرستی محمدرضا برزین و خوانندگی صادق شیخ زاده اجرا شد، تصنیفها و قطعات پیش در آمد اصفهان، شاه ختایی، پنبه جاری، المنت و لله، کهربا، نخجیر، ریشه در خاک، حریم یار، کردی و آفتابکاران با آهنگسازی علی اصغر بهاری، محمد رضا برزین، صادق شیخ زاده و قطعاتی با ملودیهای قدیمی و محلی بر اساس اشعاری ازهوشنگ ابتهاج، فریدون مشیری، فاضل نظری، علی حاتمی، حامد عسگری و اشعار محلی اجرا شد.
صادق شیخ زاده خواننده درباره این کنسرت گفتوگویی با خبرگزاری آنا انجام داده که مشروح آن را میخوانید:
لطفا درباره جزییات این کنسرت برایمان توضیح بدهید .
کنسرت نغمههای کهن یا اشعاری نو از نغمههای کهن یک اجرای دغدغه انگیز برای شنیده شدن نغمههای با اصالت است، آنچه که امروزه بیشتر مردم در ارتباط با گذشته با آن در ارتباط هستند. تمام تلاشمان این بود که بتوانیم در قالب یک موسیقی اصیل به بازخوانی نغمههایی بپردازیم که برگرفته از موسیقی فولکلور، موسیقی دستگاهی یا برگرفته از رسوم و آیینهای مناطق مختلف هستند تا با اشاعه آنها مردم شعر تازه بشنوند و فضایی تداعی کنیم که اگر چه به جهت کلامی به مردم نزدیکتر است، اما ممکن است نغمههای آن در طول سالیان سال فراموش شده باشد.
چطور شد در فرهنگسرای ارسباران اجرا رفتید؟
از سویی به جهت حمایتهای فرهنگسرای ارسباران و اینکه تصمیم گرفتیم جایی اجرا برویم که مردم هم قدرت خرید داشته باشند و بتوانند در این کنسرت شرکت کنند و خوشبختانه استقبال هم از کنسرت خوب بود به طوریکه یک سانس را به دو سانس در دو شب رساندیم ، امیدواریم این استقبال ادامه پیدا کند و بتوانیم در روزهای دیگر هم اجرا داشته باشیم
درباره قطعات و سازندگان آن هم برایمان توضیح دهید؟
اجرا توسط قطعات تنظیم و یا ساخته شده محمدرضا برزین اتفاق میافتد که نوازنده خوبی در ساز سه تار است، سنتور را سوها شمعدانی،عود آناهیتا نصیریان، سازهای کوبهای پویان توکلی ، تنبک امیرحسین تات و ساز سه تار با مسعود صادقی است.
با توجه به مبالغ بالای کنسرتها در این ایام، چقدر قدرت خرید مردم و حضور عموم برای شرکت در این کنسرت برایتان اولویت داشت؟
در واقع این نکته برایمان حائز اهمیت بود، چقدر هم خوب است که دولت و حاکمیت بخشی از هزینههای کنسرتها را تقبل کند. بدون تعارف این تعداد کنسرتی که هر شب در کشور برگزار میشود اگر بخشی از هزینهها را هم دولت بدهد، خیلی استقبال چشمگیر میشود، بنابراین سر سفره فرهنگی مردم باید یارانههای دولتی با حمایتهایی این چنین داشته باشیم که خوشبختانه ما توانستیم از آن برخوردار شویم.
ما امروز میبینیم که حتی خوانندههای شهیر موسیقی ایرانی روی به موسیقیهای الکترونیک و موسیقیهای غیر ایرانی میآورند، حتی به نظر من آن موسیقیها موسیقیهای پاپ نیست همانطور که بهتر از من میدانید موسیقی پاپ موسیقی مردمی هست بنابراین یک موسیقی میتواند موسیقی کلاسیک باشد، فولکلور باشد حتی سنتی باشد به خاطر فرم اجرا ولی پاپ تلقی شود، یعنی جمیع مردم با آن احساس نزدیکی کنند، حتی این موسیقیهایی که توسط بعضی از خوانندهها اجرا میشود و به روی صحنه میرود موسیقیهای پاپ نیستند.
البته برخی هم موسیقی خاص هستند، موسیقی که در ژانر موسیقی الکترونیک، موسیقی کلاسیک، حتی موسیقی کلاسیک غربی است ولی باز این حرف به این منظور و به این مفهوم نیست که آنها نباید باشد چرا آنها هم باید باشند، اما اقبال صد درصدی خوانندگان موسیقی اصیل ایرانی به آن موسیقیها منجر به این میشود که این سمت ما خیلی خالی باشیم ما خیلی تنها و معدود باشیم امروزه شما میشنوید که توسط یک سلسله از هنرمندان عزیز و گرامی ابراز نگرانی درباره تئاتر وجود دارد، این هم به جا است اما واقعا باید بگویم که مظلوم تر از تئاتر، موسیقی اصیل ایرانی است حتی موسیقی سنتی هم نه، موسیقی اصیل ایرانی.
متأسفانه به دلیل ذائقهای که توسط عدهای بین مردم ایجاد شده، دافعه نسبت به سازهایی چون سه تار، سنتور،عود، سازها کوبهای و آواز ایرانی ایجاد شده است، در صورتی که اینها شاخههای موسیقی اصیل ایرانی هستند.
شما سالهاست که در عرصه آواز ایرانی فعالیت میکند، دراین باره چه تجربیاتی دارد و برایمان بگویید.
به عنوان کسی که برنامه های مختلف داشتهام میگویم، که اتفاقاً مردم در مناسبتهای آیینی خودشان بسیار هم علاقمند این موسیقی و آوازها هستند، اگر این آوازها درست طراحی شود برای لحظات خلوت آدمی فوق العاده است.
ما انسانها دارای حالتهای مختلف، متنوع و گوناگونی به جهت روانی هستیم و برای هر کدام از این حالتها موسیقی خاص خود را طلب میکنیم و مثل یک نوع تغذیه روحی است، به همین دلیل ما به تمام فرهنگها که از دل فرهنگ خودمان بیرون میآید ادای دین میکنیم و به آن اصالت میدهیم و در این مواجهه هم نیاز داریم که هر کدام از آنها را مصرف کنیم اتفاقاً موسیقی جدی هم موسیقی مصرفی است، اما موسیقی مصرف شده برای حالات خاص آدمی و هر آدمی البته حالات خاص خودش را دارد اما این طیف حالتها از چند گونه بیرون نیست و من امیدوارم که این نوع اجراها مورد حمایت قرار بگیرد.
بنابراین اگر حمایت درستی صورت گیرد، اقبال مردمی هم زیاد میشود و ما با فوجی از مخاطب روبه رو میشویم، در حال حاضر کنسرتهایی که در سالنهای مجلل برگزار میشوند که بعضا حتی استانداردهای ابتدایی موسیقی را هم ندارند. ما سالن تخصصی اجرای کنسرت کم داریم اما هستند اندازهای که کارمان راه بیافتد.
انتهای پیام/